احتمالاً شناخته شده ترین داستان ژاپنی، موموتارو یک قهرمان محبوب است که از شرایط بعید به وجود آمده است. او در سراسر ژاپن دیده می‌شود، اما احتمالاً به دلیل علاقه‌اش به غذای محلی کیبی دانگو (کیک‌های برنج ارزن) به طلسم استان اوکایاما تبدیل شده است.

داستان پسری که با شیاطین می جنگید

وقتی پیرزنی در رودخانه لباس می شست، هلوی غول پیکری را دید که به سمت او شناور بود و به سرعت آن را گرفت. این زوج بدون فرزند وقتی آن را به خانه نزد شوهرش بردند، شوکه شدند و پسربچه کوچکی را نشان دادند. کودک توضیح داد که خدایان او را فرستاده بودند تا پسرشان شود و آنها اسم موموتارو (پسر هلو) گذاشتند. سال‌ها بعد، زمانی که موموتارو نوجوان بود، از پدرش اجازه گرفت تا خانه را ترک کند و با گروه شیاطین مبارزه کند و به او اجازه داده شد. در سفر، یک سگ، یک میمون و یک قرقاول به او ملحق شدند که به او قول دادند در ازای مقداری از کیبی دانگو که مادرش برای سفر به او داده بود، به او کمک کند. در ابتدا با نزاع، موجودات به زودی پس از درخواست موموتارو هماهنگ شدند و به عنوان یک ارتش به لانه شیطان رفتند.

همانطور که آنها قلعه را از یک قایق جاسوسی کردند، پرنده فرستاده شد تا حواس شیاطین را پرت کند در حالی که موموتارو، میمون و سگ از طریق تونل ها به داخل قلعه رفتند. آنها با قدرت 100 نفر به شیاطین حمله کردند و همه را کشتند به جز پادشاه که درخواست رحمت کرد. موموتارو با قرار دادن او تحت مراقبت میمون، گنج شیاطین را جمع آوری کرد، قربانیان آنها را آزاد کرد و به خانه بازگشت تا با والدینش زندگی کند.


اگر این مطلب را پسندیدید لطفا بر روی دکمه لایک کلیک کنید :

::: تعداد بازدید : [11]