7 داستان کوتاه اخلاقی که زندگی من را تغییر داد

به راحتی می توان فکر کرد که داستان های قبل از خواب برای بچه هاست. عجیب است که یک 15 ساله به اتاق والدین خود سر بزند و زمان داستان را بخواهد. بعد از گذراندن تابستان با خواهرزاده 4 ساله‌ام و خواندن داستان‌های زیاد قبل از خواب، دوست دارم چگونه به این زبان ساده درس‌های زندگی را آموزش دهد.

داستان ها الگوهای قابل تشخیصی هستند و در آن الگوها معنا پیدا می کنیم .

در اینجا 7 داستان کوتاه اخلاقی (کلاسیک، داستان کوتاه و ویدئو) وجود دارد که درس های بزرگی در زندگی ام به من آموخته است.

عادت شماره 1: آن جهش را انجام دهید.

یک معمای قدیمی وجود دارد که می گوید پنج قورباغه روی یک گل سوسن نشسته اند. یکی تصمیم میگیره بپره چند نفر مانده اند؟

اگر پاسخ شما “چهار” است، از معلم ریاضی خود برای مهارت های ریاضی عالی خود تشکر کنید. متأسفانه، این آزمون توانایی های ریاضی شما نیست.

این یک مشکل زندگی است.

پاسخ صحیح “پنج” است. بله، هر پنج نفر هنوز هم روی لایی لیلی نشسته اند.

قورباغه تنها تصمیم گرفت بپرد اما این کار را نکرده است.

زندگی یک ورزش تماشاگر نیست. این در واقع یک ورزش تماسی است. و هیچ جلسه تمرینی وجود ندارد و شما از روز اول در بازی بوده اید.

هر چقدر هم که به نظر کلیشه ای به نظر می رسد «سفر با یک قدم شروع می شود» – نه با فکر کردن به برداشتن آن قدم.

اخلاق: قورباغه ای باشید که نه تنها تصمیم می گیرد از روی بالشتک زنبق بپرد، بلکه در واقع می پرد.

عادت شماره 2: اعتماد بیش از حد اغلب با شکست شرم آور مجازات می شود.

شما افسانه قدیمی لاک پشت و خرگوش را می شناسید:

روزی روزگاری یک لاک پشت و یک خرگوش دعوا کردند که چه کسی سریعتر است.

آنها تصمیم گرفتند بحث را با مسابقه حل کنند. آنها روی یک مسیر توافق کردند و مسابقه را شروع کردند.

خرگوش به جلو شلیک کرد و برای مدتی سریع دوید. بعد با دیدن اینکه خیلی جلوتر از لاک پشت است، فکر کرد قبل از ادامه مسابقه کمی بنشیند و استراحت کند. زیر درختی نشست و زود به خواب رفت.

لاک پشت که در حال حرکت بود، به زودی از او سبقت گرفت، از او گذشت، از خط پایان گذشت و در مسابقه پیروز شد.

خرگوش از خواب بیدار شد و فهمید که باخت.

بسیاری از مردم به این نتیجه خواهند رسید که Slow and Steady برنده مسابقه است. وقتی داستان را می خوانم، احساس می کنم که درس واقعی اصلاً در مورد لاک پشت نیست، در مورد خرگوش است.

خرگوش یک اشتباه بزرگ مرتکب شد، به توانایی خود ایمان داشت اما در واقع آن را ثابت نکرد. در زندگی واقعی، شما ممکن است آن مهارت فوق‌العاده را داشته باشید، چیزی که همه با آن موافق هستند، اما همچنان باید آن مهارت را برای برنده شدن در رقابت به نمایش بگذارید.

اخلاقی: موفقیت به استفاده از استعدادهای شما بستگی دارد، نه فقط داشتن آنها.

عادت شماره 3: منفی بودن را کنار بگذارید.

وقتی برای اولین بار این ویدیو را تماشا کردم، در حالی که پروفسور آب را در لیوان می‌ریخت، انتظار داشتم که سؤال معمولی «نیمه خالی لیوان یا نیمه پر لیوان» را بپرسد. در عوض، استاد پرسید: “این لیوان آب چقدر سنگین است؟” دانش‌آموزان پاسخ‌هایی از هشت تا شانزده اونس را فریاد زدند.

او پاسخ داد: وزن مطلق این لیوان مهم نیست. همه چیز بستگی به مدت زمان نگه داشتن آن دارد. اگر آن را برای یک یا دو دقیقه نگه دارم، نسبتاً سبک است. اگر آن را یک ساعت ثابت نگه دارم، ممکن است وزن آن کمی دستم را درد بگیرد. اگر یک روز آن را صاف نگه دارم، احتمالاً بازویم گرفتگی می کند و کاملاً بی حس و فلج می شود و مجبورم می کند لیوان را روی زمین بیندازم. در هر مورد، وزن لیوان تغییر نمی کند، اما هر چه بیشتر آن را نگه دارم، برایم سنگین تر می شود.

در حالی که کلاس سر خود را به نشانه موافقت تکان می داد، او ادامه داد: «استرس ها و نگرانی های شما در زندگی بسیار شبیه این لیوان آب است. کمی به آنها فکر کنید و هیچ اتفاقی نمی افتد. کمی بیشتر در مورد آنها فکر کنید و کمی احساس درد می کنید. تمام روز به آنها فکر کنید و کاملاً بی حس و فلج خواهید شد – تا زمانی که آنها را رها نکنید قادر به انجام هیچ کار دیگری نیستید .

این یک تشبیه واقعی برای بسیاری از هزاره ها از جمله من است. می خواهم به خودمان یادآوری کنم که یک قرص سرماخوردگی بخوریم. من ده ها نفر را در اواسط 20 سالگی می شناسم که به معنای واقعی کلمه بهترین دهه زندگی را پشت سر می گذارند، زیرا می خواهند یک آدم مزاحم باشند و به آزادی مالی دست یابند.

در حالی که سخت کار کردن هیچ اشکالی ندارد، اما نباید کیفیت زندگی خود را فدای یک چک حقوقی بزرگ کنید.

اخلاقی: مهم است که به یاد داشته باشید استرس و نگرانی های خود را رها کنید. زندگی کن!

عادت شماره 4: باور داشته باشید که اتفاقات خوب رخ خواهند داد و آنها نیز خواهند شد.

علیرغم اینکه یک تبلیغ است ، من واقعاً مفهوم پشت چنین تبلیغات تایلندی را دوست دارم، تماشای آنها بدون گریه سخت خواهد بود! آن را امتحان کنید!

تا به حال چند بار برای کمک به افراد نیازمند از راه خود تلاش کرده اید؟

این ویدئویی است که در آن قهرمان داستان نشان می دهد که چگونه اعمال کوچک مهربانی هر روز باعث ایجاد تفاوت های واقعی در زندگی دیگران می شود. گیاهی که مورد غفلت قرار گرفته، کمی آب اضافی می‌گیرد، یک پیرزن کمکی می‌گیرد و یک کودک نیازمند برای تحصیل پول می‌گیرد. در ازای اعمال نیکش هیچ پاداش مادی نمی گیرد اما خوشبختی بسیار ارزشمندتر است.

اخلاقی: هر کاری که می توانید برای کمک به افراد نیازمند انجام دهید، زیرا هیچ چیز دلچسب تر از دیدن احساسات آنها نیست.

عادت شماره 5: یک میل سوزان با پشتوانه ایمان در خود پرورش دهید.

یک بار مرد جوانی از مرد خردمند سقراط، راز موفقیت را پرسید. سقراط با حوصله به سؤال مرد گوش داد و به او گفت که صبح روز بعد در نزدیکی رودخانه برای پاسخ با او ملاقات کند. صبح روز بعد سقراط از مرد جوان خواست تا با او به سمت رودخانه برود. در رودخانه که رفتند آب تا گردنشان بالا رفت. اما در کمال تعجب مرد جوان، سقراط او را به داخل آب انداخت.

مرد جوان تلاش کرد تا از آب خارج شود، اما سقراط قوی بود و او را در آنجا نگه داشت تا زمانی که پسر شروع به آبی شدن کرد. سقراط سر مرد را از آب بیرون کشید. مرد جوان نفس نفس زد و نفس عمیقی کشید. سقراط پرسید: وقتی سرت در آب بود بیشتر از همه چه می خواستی؟ مرد جوان پاسخ داد: هوا. سقراط گفت: این راز موفقیت است. وقتی موفقیت را به همان اندازه که در آب بودید می خواهید، آن وقت به آن خواهید رسید. راز دیگری وجود ندارد.»

اخلاقی: آرزوی سوزان نقطه شروع همه موفقیت هاست. همانطور که یک آتش کوچک نمی تواند گرمای زیادی بدهد، یک میل ضعیف نیز نمی تواند نتایج بزرگی ایجاد کند.

عادت شماره 6: هرگز به خودتان، دوستانتان یا کسی دروغ نگویید.

روزی روزگاری پسری چوپان زندگی می کرد که حوصله تماشای گله گوسفندان خود را بر روی تپه داشت. برای سرگرمی، فریاد زد: «گرگ! گرگ! گوسفندها را گرگ تعقیب می کند!» روستاییان برای کمک به پسر و نجات گوسفندان دوان دوان آمدند. آنها چیزی پیدا نکردند و پسر فقط به چهره های عصبانی آنها خندید.

با عصبانیت گفتند: «وقتی پسر گرگ نیست، گرگ گریه نکن!» و رفتند. پسر فقط به آنها خندید.

بعد از مدتی حوصله اش سر رفت و فریاد زد “گرگ!” دوباره روستاییان را برای بار دوم فریب داد. روستاییان عصبانی برای بار دوم به پسر هشدار دادند و رفتند. پسر به تماشای گله ادامه داد. بعد از مدتی یک گرگ واقعی را دید و با صدای بلند گریه کرد: «گرگ! لطفا کمک کنید! گرگ در تعقیب گوسفند است. کمک!”

اما این بار هیچ کس حاضر نشد کمک کند. تا غروب، وقتی پسر به خانه برنگشت، اهالی روستا تعجب کردند که چه اتفاقی برای او افتاده و به بالای تپه رفتند. پسر روی تپه نشست و گریه کرد. “چرا نیومدی وقتی صدا زدم که گرگ هست؟” با عصبانیت پرسید. او گفت: “گله اکنون پراکنده شده است.”

پیرمردی روستایی به او نزدیک شد و گفت: « مردم دروغگویان را باور نمی کنند حتی اگر راست بگویند. فردا صبح دنبال گوسفندت می گردیم حالا بریم خونه.»

اخلاق: دروغ اعتماد را از بین می برد. هیچ کس به دروغگو اعتماد نمی کند، حتی اگر راست می گوید.

عادت شماره 7: به یاد داشته باشید که مراقب کسانی باشید که اهمیت دارند.

باز هم یک تبلیغ تایلندی دیگر، این بار با موضوع خانواده.

«سکوت عشق» فداکاری‌هایی را نشان می‌دهد که یک پدر ناشنوا برای دخترش انجام می‌دهد، علی‌رغم مواجهه با طردهای متعدد از سوی دختر نوجوانش که فکر می‌کند پدرش او را درک نمی‌کند. من از همه شما می‌خواهم که اعضای خانواده‌تان را ارزشمند بدانید و از آن‌ها به خاطر حضورشان در هر شرایطی که در زندگی‌تان می‌گذرد تشکر کنید.

اخلاق: خانواده – جایی که زندگی آغاز می شود و عشق هرگز پایان نمی یابد.

نتیجه

یادگیری هرگز تمام نمی شود. برخی از این درس‌ها از تجربه ناشی می‌شوند، با این حال درس‌های دیگری نیز وجود دارند که با تماشای دیگران یا خواندن در کتاب‌ها یا تماشای ویدیو یاد می‌گیریم. امیدوارم امروز چیزی یاد گرفته باشید! به سلامتی، شوکسین.


اگر این مطلب را پسندیدید لطفا بر روی دکمه لایک کلیک کنید :

0 نظر      ::: نظر کارشناسان      ::: رفتن به نظرات      ::: نظر دادن      ::: تعداد بازدید : [25]

مشاهده نظرات کارشناسان    :     ::  کارشناس نظری  ::  کارشناس تجربی  ::  همه کارشناسان


    دیدگاهتان را بنویسید